تا حالا چند باری شده که شب بیرون از خونه خوابیدم؛ عجیبترینش اون شبی بود که رفتم پارک دانشجو: هر چی میگذشت سردتر میشد لعنتی. دهپونزده نفر دیگه مثل من اومده بودن برای خوابیدن که مشخص بود بعضیاشون هر شب میان. کفشامو درآوردم و کنار آبنماهای بزرگ وسطِ پارک، روی یه نیمکت سبز دراز کشیدم؛ تازه داشت چشمام گرم میشد که یکی از همون کارتونخوابای حرفهای اومد بهم گفت که کفشامو بذارم زیر سرم، وگرنه سریع دزدیده میشه. کفشامو گذاشتم زیر سرم، اما دیگه خوابم نبرد.
پاورپوینت بررسی معماری کارهای زاها حدید. بازدید : 3459
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 22:01